شهبانو فرح پهلوی

داستان او مانند یک افسانه آغاز شد. فرح دیبا در سن بیست و یک سالگی با شاه ایران ، محمد رضا شاه پهلوی ، ازدواج کرد و زندگی‌ آرام او در ظرف چند روز کاملاً متحول شد. تاجگذاری او به عنوان ملکه ایران پوشش خبری جهانی گرفت و او از آن پس شهرت جهانی‌ پیدا کرد. سالهای اولی را که به عنوان ملکه سپری کرد همراه بود با یک ازدواج پر از عشق ، تربیت چهار فرزند ، و سرسپردگی به اهداف اجتماعی و فرهنگی‌ علیرغم اختلافات جدی ملی‌ که در افق ظاهر شده بود.

این رویا بیست سال بعد تبدیل به کابوس شد چرا که تظاهرات و شورش کشور را لرزاند و فرح و شاه برای جلوگیری از خونریزی تصمیم به ترک مملکت گرفتند. تبعید شاه و بیماری او باعث شد که او دیگر هیچوقت وطن خود را نبیند. آنها با هم به مراکش ، باهاماس ، مکزیک و پاناما پناه بردند و مجبور شدند برای دریافت درمان در یکی‌ از بیمارستان های نیو یورک پنهان بشوند. در آخر رئیس جمهور مصر ، انور سادات که خود هجده ماه بعد توسط بنیادگرایان ترور شد ، به آنها سرپناهی داد.

داستان سالهای آخر شاه یکی‌ از حوادث تند و تلخ و طوفانی اواخر قرن بیستم است که زمانی‌ بود که روابط وخیم آمریکا با خاور میانه پایه های ناقص خود را نشان میداد. شهبانو فرح، همسر آخرین پادشاه ایران ، برای اولین بار سکوت خود را میشکند و داستان عشق خود را برای یک مرد و کشورش تعریف می‌کند.

کتاب کهن دیارا نگاه صمیمی‌ او را در دوران تحول ارائه میدهد ولی‌ بیش از هر چیز سندی است از یک انسان قدرتمند که زندگی‌اش درگیریک کشمکش حماسی‌ و غم انگیز ملی‌ شد.

ایران مدرن؛ کتابی تازه درباره بزرگترین آثار هنری ایران

انتشارات

فرح
کتاب عکس درباره
زندگی ملکه ایران

۱۰۰۱ روز
خاطرات یک ملکه
(نسخه انگلیسی)

سقوط بهشت
روزهای پایانی شاهنشاهی
(نسخه انگلیسی)

یک عشق ماندگار
زندگی من با شاه
(نسخه انگلیسی)

کهن دیارا‌‌
خاطرات شهبانو فرح پهلوی
(نسخه پارسی)‌‌

خاطرات شهبانو فرح پهلوی
خاطرات
(نسخه فرانسوی)

خاطرات شهبانو فرح پهلوی
خاطرات
(نسخه آلمانی)

خاطرات شهبانو فرح پهلوی
خاطرات
(نسخه اسپانیایی)

انتشار ویژه

مرکز مطالعات خاورمیانه

«خاطرات فرح دیبا پهلوی با نوشته زیبا، هوشمندانه و روشن‌فکرانه، دریچه‌ای به روی زندگی یکی از زنان بزرگ عصر ما می‌گشاید و چشم‌اندازی بی‌نظیر از کشور خارق‌العاده‌ای که او و همسرش قبل از تاریکی بر آن سلطنت می‌کردند، ارائه می‌دهد. ” – باب کولاسلو، سردبیر موسس مجله مصاحبه

در آن زمان که خاطراتم را می نوشتم، نمی دانستم چه اتفاقی قرار است بیفتد. . .