شاهنشاها چهل و پنج سال است که رخ در نقاب خاک کشیده ای و از میان ما رفته ای. شرافت بی مانندت, در آنجا پیدا بود که در اوج قدرت آن را کنار گذاشتی، چرا که هیچ نمی خواستی تخت پادشاهی ات بر خون استوار باشد و دستان شریف نظامیان میهن پرست ایران خون هم میهنان را بر خاک پاک ایران بریزد.
آریامهر ایران, پس از تو ضحاکیان که ریشه در آن خاک گرامی نداشتند، بر مسند ستمگری نشستند و میلیون ها ایرانی را آواره ی جهان ساختن. از پی فتنه پنجاه و هفت، هزاران هم میهن را به قتل رساندند و خاک مقدس ایران را منزل گاه جنگ ساختن.
در آن دوران که پادشاه ایران بودی با نیروی خود و شوکت و قدرت ملی اهریمنی جرئت نگاه ناروا به خاک ایران نداشت و پس از آن که ایران و جهان را ترک گفتی، آه که داغ چه جانهای جوانی در دل پدران و مادران نشست. ما بودیم. ما دیدیم سوختیم و اشک ریختیم. یاد دوست دیرینهی شما زنده یاد حضرت انورسادات را چون همیشه گرامی میدارم که در زمانی که فریبکاران بین المللی در پی معامله با ضحاک صفتان پنجاه و هفتی بودند به ما پناه داد و در روزهای دشوار دور از ایران قاهره را برای ما منزل آرامش بدل کرد.
ای شهریار ایران, بدان که علیرغم چندین دهه دروغ پردازی و کینه ورزی علیه پادشاهی ایران ساز پهلوی، هنوز هم ایرانیان آزاده از گوشه و کنار جهان به آرامگاه ات می آیند, نام جاودان تو را با سربلندی و غرور یاد می کنند و از یاد گرامیت چون شعله ی نورانی در دل خود پاسداری می کنند. کاش می بودی و میدیدی چگونه به نام پادشاهان پهلوی زمزمه ی روز و شب خیابان های ایران است. ایرانیان در انقلاب ملی خود علیه فتنه گران پنجاه و هفتی با چه آگاهی ملی از نام پهلوی یاد می کنند.
شاهنشاه آسوده بخواب, ایرانیان برخاسته اند.