شاهزاده علیرضا پهلوی سومین فرزند اعلیحضرت محمد رضا شاه پهلوی و علیاحضرت فرح پهلوی بودند که در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۳۴۵ در تهران متولد شدند. ایشان در زمان حیاتشان فرزندی بسیار عزیز و دوستی با وفا بودند که همگان با شوخ طبعی ایشان آشنأیی داشتند. علیرضا در دنبال کردن اهداف تحصیلی خود باهوش و کنجکاو بودند و احساسات سرشاری در مورد تمام جوانب فرهنگ ایرانی داشتند. ایشان ورزشکار خبره بودند و از پرش با چتر، غواصی و پرواز لذت میبردند.
علیرضا دوران ابتدایی را در مدرسه رازی و مدرسه کاخ نیاوران گذراندند و به دنبال خروج خانواده پهلوی از ایران در بهمن ۱۳۵۸، والاحضرت علیرضا دوره راهنمأیی را در مدرسه سینت دیوید در شهر نیو یورک سپری کردند و پس از آن دوران دبیرستان را در مدرسه آمریکائی قاهره سپری کردند . ایشان در سال ۱۳۶۰ به ایالات متحده برگشتند تا اینکه تحصیلات دبیرستانی خود را در دبیرستان مانت گریلاک در ویلیامزتان، ماساچوستس به پایان برسانند.
علیرضا مدرک لیسانس خود را در رشته موسیقی و موسیقی شناسی تطبیقی و فوق لیسانس خود را در رشته ایران شناسی باستان از دانشگاه کولومبیا در نیو یورک کسب کردند. ایشان در زمان فوتشان در تاریخ ۱۴ دی ۱۳۸۹، نزدیک به تمام کردن مدرک دکترای خود در رشته ایران شناسی باستان وعلم زبان ان دانشگاه هاروارد بودند. ایشان دختری به نام ایریانا با خانم رها دیده ور دارند.
برای اشنأیی بیشتر با زندگی علیرضا و بنیادی که به نام او تاسیس شده است، لطفا به سایت AlirezaPahlaviFoundation.org رجوع کنید.
خواهران و برادران:
والاحضرت شهناز پهلوی ( متولد ۵ آبان ۱۳۱۹)
والاحضرت رضا پهلوی ، ولیعهد ایران (متولد ۹ آبان ۱۳۳۹)
والاحضرت فرحناز پهلوی (متولد ۲۱ اسفند ۱۳۴۱)
والاحضرت لیلا پهلوی (۷ فروردین ۱۳۴۹-۲۰ خرداد ۱۳۸۰)
پدر، محمد رضا شاه پهلوی
مادر، فرح دیبا
متولد ۸ اردیبهشت ۱۳۴۵ ، وفات ۱۴ دی ۱۳۸۹ در سن ۴۵ سالگی در شهر بستن ، ماساچوست
یادبودی به نوشته پروفسور احسان یارشاطر
هیچ کس قادر به فراموش کردن والاحضرت علیرضا پهلوی نیست، حتی اگر بخواهد سعی به این کار بکند. من ایشان را زمانی میشناختم که در دانشگاه کولومبیا نامنویسی کرده بود و دانشجوی دانشکده زبانها و فرهنگهای خاور میانه و آسیایی بود. ایشان مرد جوان سر زنده ای بود که بسیار خوش لباس و فعال در اجتماع بود.
ایشان از نظر علمی توجه مخصوصی به دو مطلب داشتند: تاریخ ایران قبل از اسلام و فرهنگ و زبان های ایران قبل از اسلام. ایشان برای مطلب دوم کلاسهأی پروفسور جیمز راسل را برداشته بودند، که متخصص ادبیات ایران و ارمنستان میانه هستند و در حال حاضر پروفسور مشتتس در مطالعات ارامنه در هاروارد هستند. والاحضرت بعدها این رشته را در هاروارد دنبال کردند چون امکانات بهتری برای تدریس در این زمینه را داشت. ایشان کلاسی را که من در مورد تاریخ ایران تدریس میکردم برداشتند و از خود کنجکاوی پر شور و سالمی در مورد مشکلات تاریخی نشان میدادند.
بسیار تاسف انگیز است که مرگ نابهنگام برنامه های او را ناتمام گذاشت. به سختی میشود باور کرد که چنین مرد جوان فوق العاده ای دیگر در میان ما نیست. یاد ماندگار او و عشقش برای زندگی همواره همراه من است و سئوالات بدون جوابی در مورد معمای سرنوشت برای من طرح میکند.
تاسیس بنیادی برای ایران شناسی باستان به نام والاحضرت علیرضا پهلوی در دانشگاه هاروارد که توسط علیاحضرت فرح پهلوی انجام شده است، بسیار مناسب و قابل تحسین از طرف کلیه عاشقان ایران و فرهنگ آن است.
اهمیت این حرکت علیاحضرت در حالی روشنتر میشود که ما اهمیت استحکام هر چه بیشتر بنیادهای مطالعات ایران را به یاد بیاوریم. ایران دارای تاریخی بلند و غنی است و به پیشرفت فرهنگ جهانی به طور قابل توجهی کمک کرده است. این ایران بود که اولین فرمانروأیی در دنیا را بنیاد گذاشت که سیاست انسان دوستانه آن بسیاری از کشورها و نژادها را به زیر یک حکومت در آورد. اشعارش از میان بهترینها در دنیا است، هنرش در تمام خاور میانه رقیب ندارد، و نفوذ فرهنگیش در کشورهای همسایه ، بخصوص در شبه قاره و آناتولی ، عمیق بوده است. تمام اینها ، و حتی بیشتر، باید شناسانده بشوند و در موردشان نوشته بشود. هر قدمی برای ترویج دانش در مورد تاریخ و فرهنگ ایران خدمتی به ترویج علوم انسانی است. تاسیس این بنیاد برای گرامیداشت والاحضرت علیرضا پهلوی کمکی میباشد به پیشرفت مطالعات ایران باستان.
پروفسور احسان یارشاطر
دانشگاه کولومبیا
این شعر توسط دوست علیرضا ، مهرناز غفاری ، در سوگ ازدست دادن غیر قابل تحمل او گفته شده است.
فرزندان تبعیدی ایران
شاهزاده و برادر، پسر و دوست عزیز
ما با تودر سوگ کودکی ناتمامی مینشینیم
کشوری که روزی مغرور بود و ما شاهد به زمین خوردن آن در سایه شب بودیم
وطن عزیزی که تصرف شد و از ما گرفته شد
من از فرزندان تبعیدی ایران سخن میگویم.
ما با تو در سوگ معصومیت از دست رفته مینشینیم
ان زمانی که هوأیی که آن را تنفس میکردیم شیرین و پر از امید بود
درست مثل افق بی انتهای دریای خزر
همان جائ جادویی که صدای خنده های کودکانه ما تا ابد در آن صدا خواهد کرد
ما با تو در سکوت در سوگ آن بهشت از دست رفته مینشینیم
باشد که تو، والاحضرت ، در سفر عرفانی خود به آن جا برگردی !
و در مسیر سفر فداکارانه خود عطش سوزان و پایدار ما برای خانه را به ثمر برسانی
م. غفاری – ۱۷ دی ۱۳۸۹